ندای قلب

از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم * بر حسرت دل دگر نیفزایم آسایش بیکرانه می خواهم

ندای قلب

از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم * بر حسرت دل دگر نیفزایم آسایش بیکرانه می خواهم

انتظار

 
هر روز انتظار ، انتظار . انتظار کسی که تو را فراموش کرده است. چه بیهوده

است نگاه 
 کردن به درهایی که برای همیشه بسته می مانند. چه بیهوده

است ،نگاه کردن در آئینه
هایی که صادق نیستند. به چشمهای خودت هم

شک می کنی . دلت را بر می داری و کوچ  می کنی.

 به قربانگاه می رسی. خودت هستی و خودت. قربانی می شوی ، به دستان

خودت. عشق را زنده می کنی. و در تنهایی هایت غرق می شوی. چه خون

سیاهی ! چه  خون سیاهی!.......

دردت را به هیچکس مگو.هرگز به روی کسی لبخند مزن. با کسی نه بگو ، نه بشنو.

سکوت کن ، سکوت. رازت را فاش مکن. مبادا دلت هم از رازت با خبر شود. تنها باش ،

تنهای تنها. و همه را دوست بدار. واین را هرگز در گوش کسی هم نجوا مکن.

به حرفهایم خوب گوش بده. راز این است: تنها باش و عاشق !.

بگذار در تنهایی ات همه جای بگیرند. دوست و دشمن، منافق و موافق ،

خشک و تر ، او و آنها. در را به روی کسی مبند بگذار همه در تنهایی ات

شریک باشند. تنهایی ات را که در آن عاشق به قربانگاه رفت و عشق از

آسمان نازل شد. عشق وقتی بر تو نازل می شود  که خودت را در پای خودت

قربانی کنی. عاشق را تنها یک چیز از پای در می  آورد :

انتظار ، انتظار، انتظار.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد