تاهستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ من آیی که نیستم
درآستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چوگل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دوست سالم و انگار کن دوست
چون بخت وکام نیست چه سود از دوستیم
گوهر شناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم؟
سلام دوست عزیز
وبلاگ شما را امروز برای اولین بار خواندم . شعرهایی که انتخاب کردید واقعا جذاب و دلنشین هستند و بعضی از انها با روحیه من کاملا سازگار هستند
امیدوارم باز هم شعرها و مطالب زیبا ی شما را بخوانم
برایتان ارزوی موفقیت و شادکامی در همه مراحل زندگیتان میکنم
با احترام فراوان
ملیحه
سلام خوبی؟
وبلاگت خیلی قشنگه خسته نباشی و همیشه موفق باشی