یه قصه ی خوب و قشنگ ** یه خاطره از همه رنگ
تو بهت و تو دلواپسی * * هیچ کی نبود یار کسی
یه روزی تو دلم نشست ** سنگی گرفت غم و شکست
پاشو گذاشت رو غصه هام ** می گفت که پا به پات می ام
تو هر صدای خسته اش ** با اون لبهای بسته اش
حکایتی می گفت برام ** از روزگار بی مرام
از این همه دلواپسی ** از شب و روز بی کسی
از این که این شهر غریب ** با ادمهای پر فریب
می خوان واسش کوهی بشن ** از اخرعشقش بگن
می گفت اینها نمی دونن ** دارن با من چه می کنن
می گفت که در خواب می دیدم ** که توی قلبت اسیرم
می گفت تو شبهات می مونم ** ستاره ها رو می شمرم
می گفت اروم به این دلم ** چه سخته من بی تو برم
می گفت که می مونه پیشم ** نمی زاره اسیر بشم
اسیر یک قلب دیگه ** تو روزو تو شب دیگه
اسیر این همه دروغ ** تو لحظه های بی فروغ
می گفت:تو رویای منی ** امروز و فردای منی
چرا بزارم و برم؟ *** اخه منم دربه درم
هر جا باشم هر جا برم ** این عشقو با خود می برم
می گفت همش درست می شه** این سختی ها ازمایشه
شاید که این بخت سیاه ** یه روزی با ما راه بیاد
یکی رسید به جفتمون ** نشست و گفت به هر دو مون
این قصه هم تموم می شه ** اخه پر از زهرو نیشه
درست نشد عزیز من ** گریه شده نصیب من
چی شد که ما تسلیم شدیم؟ ** بازیچه ی تقدیر شدیم؟
چی شد که بین عاشقا ** جدایی شد قسمت ما؟
اون روزای پاک و قشنگ ** اون لحظه های رنگارنگ
یکی یکی پر کشیدند ** به شهر رویا رسیدند
حالا می خوام برام بگی ** اما از اون روزا نگی
می دونی سخته این دوری ** با این عذاب چه می کنی؟
منم دارم واست می گم ** که جز خدا تو رو دارم
می گم تا دنیا دنیاست ** عشقه که هر جا بر پاست
تویی که اسمون رو پر از ستاره دیدی ** تو چشم خیس بارون پر از ترانه دیدی
بگو که یادت می مونه یکی اینجا پریشونه ** واسه ی دیدن چشات دربه درو هراسونه
قسم نخور که دیدنت توی دلم غمی نکاشت ** حتی تو عمق اون چشات برای من حرفی نداشت
حالا برو به سلامت به اون خدا می سپارمت ** شاید که اون دنیا بازم از خداوند بخواهمت