-
۱۰۰ ثانیه
جمعه 11 فروردین 1385 11:03
...
-
دروغ
سهشنبه 1 فروردین 1385 12:24
-
آرزو
سهشنبه 1 فروردین 1385 11:56
-
عشق
سهشنبه 1 فروردین 1385 11:43
-
غربت
سهشنبه 1 فروردین 1385 11:34
بمیرد آنکه غربت را بنا کرد تو را از من و مرا از تو جدا کرد
-
عشق و عید
شنبه 27 اسفند 1384 14:28
عشـق مـیـان دو فـرد طــی چنـــدین مرحله متفاوت تکامل می یـابد که به مـنـظور بــقای عشق هر کدام ازاین مراحل اهمیت خاص خود را دارا میباشد این مراحل شامل: مجذوب شدن، دلربایی، هوس (اشتیاق مفرط)، صمیمیت و تعهد است قربون همه شما دوستان عزیز سال نو مبارک عشق یعنی هورم نفس ، داغ ،داغ عشق یعنی بوییدن گل از لای در باغ عشق یعنی...
-
در آرزو
سهشنبه 16 اسفند 1384 22:23
در آن روزی که از این دنیا بروم در آرزوی رسیدن به تو خواهم بودو بدا ن امید میمیرم که خاک درگاه تو باشم در روز رستاخیز هنگامی که زیبا رویان هر روی جهان جمع شده اند نگاه من تنها بسوی توست و بنده چهره تو هستم اگر هزار سال در گور بخوابم حتی در گور هم آرزوی رسیدن به تو را دارم و بدان امید میمیرم من شراب بهشتی را از دست ساقی...
-
همراه
سهشنبه 9 اسفند 1384 22:28
همیشه گفته ام جاده منتظر است... چشم من و شتاب او .... دل من و انتهای او ... خستگی پاهای من و سماجت ناتمام او ... من دلم شادی یک اسباب بازی می خواهد .. من دلم زلالی آب می خواهد نه شیشه سراب ! تو ای همسفر بیابانهای طولانی .. تو ای هم سلولی این شب زندانی ... و تو ای مسافر عشق بارانی ... من شبگردی را از گردباد بیابان...
-
آرزو
سهشنبه 9 اسفند 1384 22:12
امشب از آرزو پُرم ؛ ای کاش ..... می شد از آرزو ترانه نوشت .... و برای رسیدن مهتاب ..... از ستاره تا سپیده جاده کشید .... کاش در چشمان خسته ی من .... یک کوی عاشقانه می خندید ..... آه ؛ این جا ستاره ها سردند .... هیچ کس در هوای عاطفه نیست ...... و کسی نیست تا بگوید باز .... مَردم شهر قلبشان سنگی است .... آه ؛ ای کاش شط...
-
نشون
جمعه 5 اسفند 1384 22:51
-
آرزو
سهشنبه 2 اسفند 1384 22:35
-
کاش
یکشنبه 30 بهمن 1384 09:34
کاش می شد عشق را تفسیر کرد خواب چشمان تو را تعبیر کرد. کاش می شد همچون گلهای ساده بود سادگی را با تو عالمگیر کرد. کاش می شد در خراب آباد دل خانه احساس را تعبیر کرد. کاش می شد در حریم سینه ها عشق را با وسعتش تکثیر کرد. دلت جای دیگریست بگو! من به تو اعتراضی نمی کنم...فقط می دانم که در این صورت دل من هرگز به بازار فروش...
-
آرزو
یکشنبه 30 بهمن 1384 09:27
-
ولنتاین
دوشنبه 24 بهمن 1384 22:19
-
گمراهی
چهارشنبه 12 بهمن 1384 17:04
زندگی گذری است از خاطرات گذشت عمرم به دستت به بیهودگی زود گذشت بازی بودم برایت در زندگیت بچگی بود کارهایم و زود باوریم باز می گویم به یادم بودی یا نبودی ندانم فقط دانم که هدر رفت عمرم برایت در گمراهی و نادانی (از طرف دوستم غ.ن)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 بهمن 1384 22:47
ان شب مهتابی که به هنگام دیدن دو ماه تمام دامنم پر از گوهر شد دخترکی با سر انگشت خود گوهری را برداشت و به من نشان داد . گوهر حضور تو را ارزو می کرد و قلبم بودن در کنار تو را و دستانم دستان تو را . اما هیچکس طوفان حادثه را پیش بینی نمی کرد . زمانی که طوفان قلبم را فرا گرفت سوار بر قایق مهرت به سوی تو امدم . اما نمی...
-
*شاد باشید*
دوشنبه 12 دی 1384 15:16
در شهری به نام عشق کوهی است به نام محبت در این کوه رودی است به نام صفا در این رود آبراهی میرود به نام وفا سر انجام این آبراه به آبگیری میریزد به نام وداع *********************************** همین امشب فقط هم بغض من باش همین امشب فقط مثل خود عاشق شدن باش در آواز همه آینه ها تکرار من باش همین امشب کلید قفل این زندون تن...
-
زنجیر عشق
دوشنبه 12 دی 1384 15:13
« زنجیر عشق » یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست...
-
عشق یعنی
چهارشنبه 7 دی 1384 21:49
-
خودتـــــــــــی..؟
چهارشنبه 7 دی 1384 21:38
تقدیم به اونای که میان وچند روزی هستن و بعد میرن انگار اصلا هیچ وقت نیومدن ونرفتن.... !!! خودتـــــــــــی..؟ چیزی نگو قسم نخور تموم حرفات یه دروغه کسی نگفت خودم دیدم خونه ی قلب تو شلوغه چیزی نگو لیاقتت عشق مقد سم نبود حس می کنم نبودی و بودنتم یه قصه بود تو دیکه مـُـری و این حرف ِ آخره بزار عشق تو از خاطرم بره فکر می...
-
بیا
پنجشنبه 1 دی 1384 13:00
بیا ای تک چراغ من بیا ای آشنا با نور بیا بنگر در این وادی پر سوز و هراس شب سحر گم کرده راه خانه ی ما را تماشا کن که من از تابش خورشید پنهانم طلای نور به امید چراغ تست که در این خانه ی تاریک بیدارم.
-
کجایی؟
پنجشنبه 24 آذر 1384 21:04
زچشمت اگرچه که دورم هنوز *** پر از اوج و عشق و غرورم هنوز اگــر غصه بارید از مـاه و سال *** به یاد گذشته صبورم هنوز شـکستند اگر قاب یــاد مــرا *** دل شیشه دارم بلورم هنوز ســفر چاره دردهایم نـشد *** پر از فکر راه عبورم هنوز سـتاره شدن کار سختی نبود *** گذشتم ولی غرق نورم هنوز پــر از خاطرات قشنگ توام *** پر از یاد و...
-
بگو
یکشنبه 20 آذر 1384 22:23
-
نوشته
یکشنبه 20 آذر 1384 13:34
روزی که دلم پیش دلت بود گرو دستان مرا سخت فشردی که نرو روزی که دلت به دیگری مایل شد کفشان مرا جفت نمودی که برو تو چه ساده ای و من ، چه سخت تو پرنده ای و من ، درخت. آسمان همیشه مال توست ابر، زیر بال توست من ، ولی همیشه گیر کرده ام. تو به موقع می رسی و من، سال هاست دیر کرده ام. برای تو نوشتم که بیایی و بخوانی اما نه تو...
-
گذشت
پنجشنبه 17 آذر 1384 11:58
-
تن پوش
چهارشنبه 16 آذر 1384 19:42
عشق را تن پوش جانم می کنی چتری از گل سایه بانم می کنی ای صدای عشق در جان و تنم آن سکوت ساکت و تنها منم من پر از اندوه چشمان توام آشنایی دل پریشان توام آتش عشق تو در جان من است عاشقی معنای ایمان من است کی به آرامی صدایم می کنی از غم دوری رهایم می کنی ای که در عشق و صداقت نوبری ...کی مرا با خود از اینجا می بری
-
خدا گریه ی مسافر رو ندید
یکشنبه 13 آذر 1384 22:35
-
باور کن
پنجشنبه 10 آذر 1384 10:37
عاشق هرکس شدم شد نصیبم دیگری دل به هرکس دادم زد به قلبم خنجری من سخاوت دیده ام دل به هرکس می دهم شر م دارم پس بگیرم انچه بخشیده ام عاشق هرکس شدم شد نصیبم دیگری دل به هرکس دادم زد به قلبم خنجری من سخاوت دیده ام دل به هرکس می دهم شر م دارم پس بگیرم انچه بخشیده ام امشب که شعله می زندم ماجرای تو بر این سرم که سر بگذارم به...
-
مرهم
چهارشنبه 2 آذر 1384 09:18
بین این همه غریبه تو به آشنا میمونی حرفای تلخی که دارم من نگفته تو میدونی من پر از حرفای تازه عاشق گفتن و گفتن تو با درد من غریبه اما تشنه شنفتن واسه این تن برهنه ناز دست تو لباس حس گرم با تو بودن مثل رویا ناشناس گرمیه دست نوازشگر تو مرهم زخمای کهنه منه تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودن
-
شاپرک
سهشنبه 17 آبان 1384 10:52
زیر این طاق کبود یکی بود یکی نبود مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس همه ی آرزوهاش پر کشیدن بود و بس تا یه روز یه شاپرک نگاهشو گوشه ای دوخت چشمش افتاد به قفس دل اون بد جوری سوخت زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید تو چشم مرغ اسیر غم دل تنگی رو دید دیگه طاقت نیاورد رفت توی قفس نشست تا که...